۱-ما مبانی ۱ رو پاس کردیم ولی خوب یه سری از دخترا پاس نکردن ، منو خ حدودا ۶ ساعت الکی دانشگاه وایسادیم واسه دخترا ، رفتیم دم کلاسشون وایسادیم و من از بیرون با ف و مرغ عاشق از بیرون هی با ایما و اشاره حرف میزدیم یا ادا در میاوردیم یا اونا زبون درمیاوردن و. دوتا دختر جلو اونا نشسته بودن که یکیش فکر کرد من با اونم پس منم ادامه دادم و هی با گوشی علامت میدادم و یجور رفتار میکردم که یعنی با توام اونم حسابی عکس العمل میداد تا که استاد اومد و یه نگاه بهم کرد ، منم درحالی که خیلی شیک تکیه دهده بودم به دیوار نگاش کردم و اونم درو بست . این دختره که اصلا هیچ گزینه مثبتی نداره خیلی خودشو میگیره و چندبار که تو گروه عمومی من پیاماشو ریپلی کرده بودمو جواب نداده بود ،اصلا مگه میشد کسی جواب منو نده ، اینم که اسکلش کردم حقش بود

  ۲-افسون از شهرش اومد ، دوستم بهم زنگ زد گفت میای بریم بیرون گفتم اره ، گفت فقط خودم و خودت و افسون گفتم بریم ، منو خ زود تر رسیدیم ، دوستم گفت ما که کادو تولد نگرفتیم براش چه کنیم پس پریدیم تو یه بدلیجاتی و براش خرید کردیم ، افسون عی به جفتمون زنگ میزد که کجایید و ما میپیچوندیمش بعدشم رفتیم یه کافه و اونجا بهش کادو هاشو دادیم ، به خ هم کادو نداده بودیم که بردیمش خرید تا اومد حساب کنه من پریدم حساب کردم و. بعدشم منو بزور بردن یه کاپشن گل گلی که بسی هم بهم میومد ولی جلف بود رو کردن تنم و می خواستن واسم بخرن که به یه فلاکتی از زیرش در رفتم ، خانم فروشنده ول کن نبود میگفت شما هیکلت خوبه اینا تو تنت خیلی میشه ، خاصت میکنه اخرش گفتم مامانم با این راهم نمیده تا ول کرد 

 ۳-شب بود آ بهم پی ام داد و گفت یه دوستش می خواد بیاد خونشون بمونه و بعد به بهونه خونه اینا بره جایی دیگه و. خیلی پیچ تو پیچ بود ماجرا و اینم هرچی میکرد نمی تونست بپیچونتش که اخرش گفت بیا یه چت ساختگی بسازیم و من جا یکی از استاداش باش چت کردم و یه داستانی بود  

 ۴-دیشب مرغ عاشق تو گروه پی ام داد هندزفریم گم شده کی میاد بریم بخریم !؟گفتم اجی خودم میام برات می خرم تازه هندزفری خوب ۱۰ تومن و. که دختر تپل وارد شد بعد کلی چرت و پرت گویی گفت منم می خوام و. یعنی من شانس ندارم ، خو این دختره رو چطوری من از سر خودم بپرونم 

 ۵-همه دخترا بهم میگن تو اوایل ترم خیلی چسی میومدی ، حتی افسون میگه اصلا ازت خوشم نمیومد گاهی دلم می خواست بکشمت مخصوصا که جلسته اول دوم بود من دیر رسیدم و مجبور شدم وسط دخترا بشینم و به صندلی ای که تکیه داده بودم کیف اون اویزون بود و وقتی من تکیه میدم اون نمی تونه کیفشو برداره . میگن یه ادامس دهنت بود تا میدیدیمون یه پوز خند هم بهمون میزدی اصلانم محل نمیدادی ، خیلی خودتو چس میکردی اصلا فکر نمیکردیم یروز اینقدر صمیمی بشیم   


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها